پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
نوشته شده در 18 مهر 1389
بازدید : 2144
نویسنده : TAKPAR

شهر بعد از جنگ

روزه گاری شهرما ویران نبود...........................دین فروشی اینقدر آسان نبود

صحبت از موسیقی عرفان نبود.........................هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود

دختران را بی حجابی ننگ بود.......................رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود

مر جعیت مظهر تکریم بود............................... حکم او عالمی را تسلیم بود

یک سخن بود هزاران مشتری ...........................آن هم از لوث قرائت ها بری

وای که در سال سیاه دو هزار ............................کار فرهنگی شده پخش نوار

پشت پا بردین زدن آزاد کیست........................حرف حق گفتن عقب افتادگیست

آخر ای پرده نشین فاطمه.................................... توبرس به داد دین فاطمه

بی منکر ها همه معروف شد...........................کینه توزی با ولی مکشوف شد

در به روی رشوه گیران باز شد..............................دشمنی بانائبش آغاز شد

بی تو دلهامان به جان آمد بیا................................کاردها بر استخان آمد بیا

گوش کن اینک نوای جنگ را.............................. قصه شهر بعد ازجنگ را

قصه ای پرسوز تاب و التهاب..........................قصه ای تلخ سراسر اضطراب

قصه شهر ی که غرق درد بود......................... آتش شهوت درونش سرد بود

شهر ما شب های خیبر یاداشت............................باشهادت انس دیرینه داشت

ناگهان این شهر ما بیدرد شد.............................آتش غیرت درونش سرد شد

حال رازها در شهر قصه چپ شده........................ پوشش خاکی لباس رپ شده

دیگر از جبهه در این جا رنگ نییست................ دیگر آن حال هوای جنگ نیست

یا خمینی ای خلیل بت شکن.................................خیز بنگر فتنهای شهر من

جبهه ویاران من گم گشتهاند............................غرق در نسیان مردم گشته اند

پس چه شد یاد پرستوهای جنگ...........................یا جبهه یاد آن خونین تفنگ

شهر من پس حجب وحیایت پس چه شد؟.................ناله مهدی بیایت چه شد؟

ای بسیجی کو صفای جبهه ها؟..........................کفر نگویم کو خدای جبهه ها؟

ای جماعت ناله ام را بشنوید.............................درد چندین ساله ام را بشنوید

بنگر این لکه ننگ را........................................فتنه شهر بعد از جنگ را

عده ای با نامتان نان میخورند........................ای شهدان خونتان را می خورند

جنگ رفت شهر ما تاریک شد............................راه وصل عاشقان باریک شد

شما رفته مردم ریایی شدند................................... برخی دگر شیمیایی شدند

نه آن شیمیایی که در جنگ بود........................نه آن گاز سمی که بی رنگ بود

همانانی  که رنگ ریا می زنند.............................بز سینه سنگ خدا  می زنند

همانانی یادی زبن می کنند..................................فضا را پر از ادکلن می کنند

به یک چک رشوه خور می شوند...................به یک حکم مسئول کل می شوند

همانانی که در بی حجابی تکند............................. سزاوار یک قبضه نارنجکند

به سنگ تحاجم محک می شوند..........................ومثل عروسک بزک می شوند

از اینها بپرسید کهمهران کجاست؟................. شلمچه ،حلبچه،مریوان کجاست؟

از اینها بپرسید که بابایی که بود؟.................رجایی،حسن پور، اللهیاری که بود؟

کسی فکر گلهای این باغ نیست........................کسی مثل آن روز ها داغ نیست

همه ناگهان عاقبت خوشدند.........................ویک شبه از این رو به آن روشدن

کسی بر شهدان سلامی نگفت................................رضای خدا را کلامی نگفت

بیایید که مردم بهتر شویم...........................در این روزگار خداترس تر شویم

بیا تا تجدید پیمان کنیم .....................................نگاهی به قبر شهدان کنیم






مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: